سلام زهرا جان 

خوبی ؟

میدونم هدیه ی خیلی خیلی کوچیکیه ولی فقط میخواستم این هدیه رو بهانه کنم تا بهت بگم دوست دارم زیبا ترین بهانه ی زندگیم .

این هدیه ی کوچیک تقدیم به تو ....

باران و من و پنجره ها کم بودیم؟
هر لحظه گرفتار تو و غم بودیم
تردید تو کابوس شبم شد ای عشق
یادی کن از آن شبی که با هم بودی

از شرق تو تا کمان آرش با من

 
حلاجی اگر ستون دارش با من 

یک بار بگو که دوستت می دارم 
تردید نکن هزار بارش با من

این بار ردیف شعر هایم با تو
هربار شکوه افتخارش با من

 
آئینه دردهای عصیانم باش 
این دفعه تمام سازو کارش با من 

حالا که نگاه تو کمی تشنه تر است
ابر از تو و بارش بهارش بامن 

سايه ی سنگ بر آيینـــه ی  خــــورشيد چرا؟
خودمانيـــــم، بگـــو اين همه ترديـــــد چرا؟

نيست چون چشم مرا تاب دمى خيره شدن
طعن و ترديـد به سرچشمه ی خورشيد چرا؟

طنز تلخى است به خود تهمت هستى بستن
آن که خنـــــديد چرا؟ آن که نخنـــــديد چرا؟

طالـــــع تيـــــره ام از روز ازل روشن بــــــود
فــال کولـــــى به کفـم خط خطــــا ديـد چرا؟

من که دريـــــا دريـــــا غـــرق کف دستم بود
حـــاليــا حسرت يک قطـــره که خشکيد چرا؟

گفتم اين عيـــــــد به ديــــدار خودم هم بروم
دلــــم از ديـــدن اين آينـــــــه ترسيد چـــــرا؟

آمـــــدم يک دم مهمــــــان دل خــــــود باشم
ناگهـــــان سوگ شد اين سور شب عيد چرا؟

ای کاش مرا لایق خود می دیدی.
لب تشنگیه عاشق خود می دیدی..
تردید نکن!عشق همین نزدیکیست.
ای رود !مرا قایق خود می دیدی 

در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد

عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد

جلوه‌ای کرد رخت دید ملک عشق نداشت

عین آتش شد از این غیرت و بر آدم زد

عقل می‌خواست کز آن شعله چراغ افروزد

برق غیرت بدرخشید و جهان برهم زد

مدعی خواست که آید به تماشاگه راز

دست غیب آمد و بر سینه نامحرم زد

دیگران قرعه قسمت همه بر عیش زدند

دل غمدیده ما بود که هم بر غم زد

جان علوی هوس چاه زنخدان تو داشت

دست در حلقه آن زلف خم اندر خم زد

حافظ آن روز طربنامه عشق تو نوشت

که قلم بر سر اسباب دل خرم زد

هرکه فرهاد شود در ره عشق
همه کس در نظرش شیرین است
تهمت کفر به عاشق نزنید
عاشقی پاکترین آیین است

اگر عالم همه پرخار باشد
دل عاشق همه گلزار باشد
وگر بی کار گردد چرخ گردون
جهان عاشقان برکار باشد

در عشق تو از بس که خروش آوردیم
دریای سپهر را به جوش آوردیم
چون با تو خروش و جوش ما درنگرفت
رفتیم و زبانهای خموش آوردیم

چشم وقتي زيباست كه پر از اشك باشد

اشك وقتي زيباست كه براي عشق باشد

عشق وقتي زيباست كه براي تو باشد

تو وقتي زيبا هستي كه براي من باشي

و ما هنگامي زيبا هستيم كه براي هم باشيم

بی عشق نشاط و طرب افزون نشود
بی عشق وجود خوب و موزون نشود

صد قطره ز ابر اگر به دریا بارد
بی‌جنبش عشق در مکنون نشود

من پیر فنا بدم جوانم کردی

من مرده بدم ز زندگانم کردی

می ترسیدم که گم شوم در ره تو

اکنون نشوم گم که نشانم کردی

از پشت تریبون دلم عشق چنین گفت

محبوب تو زیباست، قشنگ است، ملیح است

اعضای وجودم همه فریاد کشیدند

احسنت صحیح است، صحیح است، صحیح است

امشب دلم از آمدنت سرشار است

فانوس به دست کوچه دیدار است

آن گونه تو را در انتظارم که اگر

این چشم بخوابد ، آن یکی بیدار است

بوسه یعنی وصل جانان وصل عشق

بوسه یعنی یک شدن در درس عشق

تو تمنای من و یار منو ای جان منی

پس بمان تا که نمانم به تمنای کسی

تو خودت روح و روانی تو آرامش جانی

پس بمان تا که نمانم به تماشای کسی

دوست داشتم معلم املای تو بودم

“دوستت دارم” را املا بگویم

و هی بپرسم : تا کجا گفتم؟!

تو بگویی :”دوستت دارم”

فال حافظ زدنت از پی دلتنگی کیست؟

من که هر لحظه به یاد تو و دلتنگ تو ام

هر ستاره یه نشان از غم و دلتنگی من

آسمان را بفرستم که بدانی همه جا یاد تو ام؟

اشتیاقی که به دیدار تو دارد دل من

دل من داند و من دانم و دل داند و من

خاک من گل شود و گل شکفد از گل من

تا ابد مهر تو بیرون نرود از دل من

خوشتر از دوران عشق ایام نیست

بامداد عاشقان را شام نیست

هر دم به بهانه ای تو را یاد کنم

افسرده دلم به یاد تو شاد کنم

بی تو دل من چو کلبه ای خاموش است

با یاد تو این خرابه آباد کنم

فدای ناز عشقت ناز دانه

که عشقت کنج دل زد آشیانه

به یاد سوزش مجنون ز لیلی

به یادت سوختم در این زمانه

زهرا جان سعی کردم بهترین شکل باشه برات . بازم ببخشید کمه .

((دوست دارم عزیزم))

نظرات شما عزیزان:

نام :

آدرس ایمیل:

وب سایت/بلاگ :

متن پیام:

نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: